توسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه
بهار را چه کند آن دلی که خرم نیست مرا ندیدن روی تو از خزان کم نیست غم آشنای دل و خانه زاد سوته دل است برای هر دلی اسباب غـم فـراهم نیست به جان دوست شبی نیست، بی گل رویت که چشم های من آئـیـنه زار شبـنم نیست در انـزوای غـم انگیـز و سـرد تنهـائی اگر که آتش عـشق تو باشدم غـم نیست ز بـاغ زمـزمـه بـوی بـهـشـت می آیــد و اشک سوته دلان کم ز آب زمزم نیست من از گـنـاه محـبت چگـونه تـوبـه کنم کسی که مهـر نـدارد ز نسل آدم نیست به پشت گرمی عشقت به راستی سوگند به غیردوست سرم پیش هیچکس خم نیست حـرام بـاد مـرا بی تـو لحـظه ای شـادی که بی تو عـید برایم کم از محرم نیست بیا بیا گـل نـرگـس که بی تو گـاه بهـار بهار را چه کنـد آن دلی که خرم نیست |